نهج البلاغه بعد از قرآن، مهمترین کتاب الگو و هدایت بخش برای انسانی است که انگیزه سعادت فردی و یا اجتماعی و سیاسی داشته باشد.
در شرائطی قرار گرفته ایم که با شیطنت های دشمن خارجی و چه بسا ادامه حس رقابت در نیروهای خودی و نیز مماشات برخی از مسئولین، در برابر یک بحران اقتصادی قرار گرفته ایم که البته، دخالت جنگ روانی را نیز دراین باب منکر نیستیم.
در این موضوع حساسِ اقتصادی که دامنه اش امور اجتماعی وسیاسی را درگیر می کند، نهج البلاغه راهکارهای بسیار عالی را مطرح کرده، که بخشی ناظر به وظیفه مسئولان و بخشی دیگر ناظر به عموم مردم و خصوصا نیروهای رقیب داخلی می باشد. با تمسک به راهکارهای نهج البلاغه؛ قطعا جامعه اسلامی، به نقطه پیروزی صددرصدی خواهد رسید.
1) برای اینکه شهروندان شرائط موجود جامعه و نقشه های دشمن را درک کرده و میدان را رها نکنند، لازم است حاکمان و دولتمران بی تعارف حقایق جامعه را مطرح کنند و با مردم رو در رو سخن بگویند. امام علی(ع)این را به مالک اشتر ، اینگونه دستور فرمودند: خود را از مردم پنهان مدار "فَلا تَطُولَنَّ احْتِجابَکَ عَنْ رَعِیَّتِکَ".(نامه53)
و نیز طی بخشنامه ای به دیگر کارگزاران دستور فرمود: چیزی را از مردمان تان مخفی نکنید مگر اسرار نظامی؛ "اَلا وَ اِنَّ لَکُمْ عِنْدی اَنْ لا اَحْتَجِزَ دُونَکُم سِرّاً اِلاّ فِی حَرْبٍ"(نامه50)
مادر این بخش که رسانه و ارتباط با مردم است، متاسفانه موفق نبوده ایم!
2) توجه جدی دولت به قشر آسیب پذیر جامعه مانندخانواده های ضعیف و یا غیر شاغل و یا بی سرپرست و حتی به تعبیر امام علی(ع)؛ بیوه زنان ، امام در نامه اش به زیادبن ابیه این نمونه هارا تصریح نمود: "أنت متمرّغ فی النّعیم تمنعه الضّعیف و الأرملة" (نامه 21)
3) جلوگیری از به وجود آمدنِ روحیه ی مخالفت و معاندت در بخشِ اقلیتی جامعه، زیرا تحقیر روانی آنان، مظلوم نمائی شان را در پی خواهد داشت و می تواند در مواقع بحرانهای اقتصادی، خطر آفرین شود.
لذا امام(ع) دستور به مدارا با این اقشار جامعه را، می دهد؛"لان یدنوا لشرکهم ولاان یقصوا" (نامه 19)
4) توجه به رای و نظر مردم و احترام به رای و برگزیده اکثریت جامعه، راه دیگر فائق آمدن بر مشکلات جامعه است .
حضرت(ع) با قاطعیت می فرماید : چه آنان که رای دادند و چه آنانکه ندادند، حق تعدی ندارند ..."لم یکن للشاهد ان یختار و لاللغائب ان یرد" (نامه 6).
و این تعدی را امام(ع) در تاختن بر دولتِ حاکم، معرفی نموده و لذا مانند طلحه و زبیر را به؛ "وجیف و عنیف" یعنی ؛ تاختن و فشار آوردن، معرفی کرد.
و امام(ع) نتیجه این تاخت وتاز وفشارِ به دولت را ، حمله به ستون خیمه نظام معرفی می کند؛ "قامت الفتنه علی القطب" (نامه 1)
5) حاکمیت و دولت نباید نسبت به تحرکات مخالفان خود در استانهای غیر مرکزی، مماشات و یا بی خیال باشد؛
دستورامام(ع) به هماهنگی همه مسئولین با دولت مرکزی است و در غیر آن، دستور به برکناری افراد ناهماهنگ می فرماید ؛ "فَاحْمِلْ...عَلَى اَلْفَصْلِ وَ خُذْهُ بِالْأَمْرِ اَلْجَزْمِ ثُمَّ خَیِّرْهُ بَیْنَ حَرْبٍ مُجْلِیَةٍ أَوْ سِلْمٍ مُخْزِیَةٍ..(نامه 8)
6) باید در داخل دولت، بین نیروها و تیم های دولتی، هماهنگی کامل برقرار بوده و جملگی تحت شرح وظائف مشخص به مسئولیت خود پای بند و جدی باشند.
از دیدگاه امام(ع) کسانی که اهل پیکار و میدان داری، نیستند؛ بهتراست درخانه بنشیند!
"فانهد بمن اطاعو الی من عصاک و استغن...فان المتکاره مغیبه خیر من مشهده " (نامه 4)
7)توجه ویژه به برخی استانهای استراژیک و یا مراکزی که زمینه فتنه انگیزی از سوی دشمن، در آنها بیشتر دیده می شود .
امام(ع) در این مورد، دستور به احسان و رفع نگرانی های مردمان آن شهرها را، دارند ؛ "فحادث اهلها بالاحسان الیهم" ..(نامه 18).
8)نظارت قوی بر بازار ؛
امام (ع) هم خود مسئولین را رصد می کند و هم مستقیم وارد بازار شده و از نزدیک کسبه و اجناس و نرخ را نظارت می فرماید.
از سویی صریحاً به یکی از مسئولین نوشت؛ حساب وکتابت را فوری ارسال کن " فَارْفَعْ اِلَیَّ حِسابَکَ"(نامه40).
و از سوی دیگر خود وارد می شود؛ از امام باقر(ع) منقول است: امام علی(ع) هر صبح در بازار کوفه می گشت و اگر کم فروشی یا متقلبی را می دید با تازیانه ای که در دست داشت، تنبیه می نمود.
روزی اصبغ بن نباته به حضرت عرض کرد: شما در خانه بنشینید و من این کار را انجام می دهم، حضرت فرمود: «ای اصبغ برای من خیرخواهی نکردی» .
جالب اینجاست که گاهاً برخی را در بازارهای تخصصی مانند بازار قصابان، بازار خرمافروشان، بازار ماهی فروشان و بازار شترفروشان و صرافی ها و بزازی ها و ... برای نظارت می فرستد.(انساب الاشراف)
مثلا ابن عباس را به عنوان قاضی و ناظر در بصره گسیل داشت و علی بن اصمع را بر «بارجاه» گماشت.(تحف العقول)
و نسبت به قیمت اجناس هم؛ به مالک اشتر دستور نظارت مستقیم بر قیمتهای بازار می دهد.(نامه53)
9) در مواجهه با فرصت طلبان و مفسدان اقتصادی؛ نهج البلاغه سخن ها دارد که خلاصه آن در این سه بخش است:
اول؛ تهدید جدی نسبت به خائنان بیت المال، و خود امام بیشترین و شدیدترین تهدیدات را نسبت به اینان دارد؛
إِنِّی أُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَماً صَادِقاً لَئِنْ بَلَغَنِی أَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَیْ ءِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئاً صَغِیراً أَوْ کَبِیراً لَأَشُدَّنَّ عَلَیْکَ شَدَّةً تَدَعُکَ قَلِیلَ الْوَفْرِ ثَقِیلَ اَلظَّهْر..(نامه 20)
دوم؛ برخورد جدی با مفسدان اقتصادی در حدی که بالاتر از برخوردهایی است که با دشمن خونی در میدان جنگ می شود، چراکه سوداگران و فتنه انگیزان میدانهای اقتصادی با رفتار غیر انسانی شان منجر به نابودی کشور می شوند؛ "فان خطت بکم الامور المردیه و سفه الاراء الجایره .... لاوقعن بکم وقعه لایکون یوم الجمل" (نامه 29)
سوم؛ در این برخورد شدید با مفسدان اقتصادی، باید کاملا بدون تبعیض و تفاوت بوده باشد و وابستگی های قومی و جناحی آنان اصلا مورد لحاظ قرار نگیرد، امام(ع) در این راستا با کسی تعارف ندارد و باقاطعیت می گوید اگر حسن وحسین هم (معاذالله) آلوده به چنین فسادی شوند با آنان هم اینچنین خواهم بود؛ "ارْدُدْ إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْکَنَنِی اللَّهُ مِنْکَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَى اللَّهِ فِیکَ وَ لَأَضْرِبَنَّکَ بِسَیْفِی الَّذِی مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّارَ وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِی فَعَلْتَ مَا کَانَتْ لَهُمَا عِنْدِی هَوَادَةٌ..." (نامه 41)
خود ایشان وقتی شنید یک مسئول تیم اقتصادیش به نام علی بن هَرَمه رشوه گرفته، به قاضی اهواز رفاعه نوشت او را دربند کن و در روز جمعه شلاق بزن .(معالم قریه)
واقعا ما در این بخش چقدر ما مشکل داریم ؟!
10) جابجایی مسئولیت ها ومسئولین ؛
امام (ع) وقتی ابن ابی سلمه را از حاکمیت بحرین با قاطعیت برداشت، نوشت که مدیریت شما مورد قبول است اما دوست دارم کنارم در سفر به شام باشی؛ "زَعْتُ یَدَکَ بِلاَ ذَمٍّ لَکَ وَ لاَ تَثْرِیبٍ عَلَیْکَ فَلَقَدْ أَحْسَنْتَ اَلْوِلاَیَةَ وَ أَدَّیْتَ اَلْأَمَانَةَ فَأَقْبِلْ غَیْرَ ظَنِینٍ وَ لاَ مَلُومٍ وَ لاَ مُتَّهَمٍ وَ لاَ مَأْثُومٍ فَلَقَدْ أَرَدْتُ اَلْمَسِیرَ إِلَى ظَلَمَةِأَهْلِ اَلشَّامِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ تَشْهَدَ مَعِی".(نامه 42)
و گاهی به خاطر ضعفهای مدیرانش دست به تغییر می زد؛ مانند محمدبن ابی بکر که او از مصر برداشت چون توانایی اداره آن مجموعه بزرگ را نداشت و البته خوشایند محمد هم این تغییر مدیریت نبود؛ بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِی مَوْجِدَتُکَ مِنْ تَسْرِیحِ أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِی مَوْجِدَتُکَ مِنْ تَسْرِیحِ الْأَشْتَرِ إِلَى عَمَلِکَ...وَ لَوْ نَزَعْتُ مَا تَحْتَ یَدِکَ مِنْ سُلْطَانِکَ- لَوَلَّیْتُکَ مَا هُوَ أَیْسَرُ...(نامه 34)
11) باید برنامه های اقتصادی دور از تنگ نظری و فردگرائی باشد، امام(ع) هرگونه استبداد رای و خردفردی را در امور عمومی مردم، تخطئه نموده.در نامه به اشعث بن قیس، استاندار آذربایجان نوشت:
مسئولیت؛ امانتی است بر گردن تو که باید پاسخگو باشی. وحق نداری به ملّت استبداد ورزی و خودسرانه تصمیم بگیری یا بی در دست داشتن سندی اطمینان بخش، به کار مهم و خطیری دست بری. "لَیْسَ لَکَ اَنْ تَفْتاتَ فی رَعِیَّةٍ وَلاتُخاطِرَ اِلاّ بِوَثیقَةٍ"(نامه5